میخواهم تو را ببوسم شاید چند لحظه
در زیر فشار لبهای تو اندوه قلبم را فراموش کنم
میخواهم تو را ببوسم تا اشکهای تلخی که بر گونه هایم
..............
جاریست به لبهایم نرسد وبا شهد دهانم امیخته گردد
میخوام ریشه زندگی رو با دست صیاد بزنم
دیگه عادت شده به حرف من گوش نکنی
حرف هیح کس رو به جز من فراموش نکنی
دیگه عادت شده بری بخوای حرف نزنیم
دیگه عادت شده مهر سکوت رو نشکنیم
من دیگه خسته شدم
مثل اون مرغ اسیر که کنج قفس پراش بسته شده.